علیعلی، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

قدم به قدم با علی عزیز مامان و بابا

life plan for new year

نمی دونم از کجا شروع کنم. از وقتی مامان درگیر بیماری شده بیشتر به پزشکی فکر می کنم اما از طرف دیگه مشغله ام خیلی زیاده. نگران بچه ها می شم که شاید نتونم درست مادری کنم براشون. چندماهی که آیلتس می خوندم خیلی سخت گذشت. دوست دارم بیشتر با بچه ها وقت بگذرونم و نزدیک بشم بهشون.  1- اهمیت بیشتر به سلامتی خودم:  تغذیه بهتر و سالم تر، مصرف منظم تر داروهای مکمل، ورزش منظم 2- آرامش ذهنی: خواندن قرآن، مدیتیشن، دعا خواندن، نماز با خلوص خواندن 3- سعی کنم نماز اول وقت بخوانم و نگذارم نماز قضا شود. 4- شب ها زودتر بخوابم و صبح ها زودتر از خواب بیدار بشم. 5- منظم تر به اداره بیام صبح ها فکر اساسی برای به موقع سر کار اومدن ب...
5 فروردين 1403

دیدار خواهر برادری در بیمارستان

سال 1402 با تمام خوشی ها و ناخوشی هاش، پستی ها و بلندی هاش تموم شد و سال 1403 رو درحالی شروع کردیم که مامان همچنان بستری بود و چشم همه بچه هاش و باباجون منتظر و دستان همه رو به آسمون و لبها ذکر گوی یا من اسمه دوا و ذکره شفا بود و هست. به گفته پزشک عفونی مادر یک ماه باید داروی آنتی بیوتیک برای عفونت مهره کمر بگیره هر چند عفونت خون خوب شده. تا بعد سر وقت کلیه اش برن ببینن کی عملش کنن. توکل به خدا. تعطبلات عید پری جون اومده و با طاهره جون و بابا جون همراه مامان هستن و کمک حالش. اولین شب عید رفتیم خانه خاله عید دیدنی و همینطور بچه ها رو برداریم که رفته بودن یاسوج و با خاله برگشته بودن. بعد با بچه ها رفتیم دایی سر بزنیم. دایی که خواب...
5 فروردين 1403

مسلمین

پس از ترخیص مامان از نمازی، دکتر ن پرونده بیمارستاش رو بررسی کرد و دید که کشت خونش مثبت شده. و من افتادم دنبال گرفتن وقت دکتر عفونی و نشون دادن پرونده و دستور بستری. خلاصه با تمام اختلاف نظرها، مامان رو بردیم مسلمین بستری کردیم. از چهار شب پیش بستری بود تا الان. امیدوارم تا بهبودی کامل عفونت ترخیصش نکنن.  شکر خدا آزمایش BM خوب بوده ظاهرا ولی حتما باید به متخصص خون نشون بدیم. خاله ریزه طاقت نیاورده بود و اومد سر به مامان بزنه. امروز صبح رسید. علی جون و محمدباقر عزیز رفتن خونه آقا دیشب که باهم برن فرودگاه استقبال. خاله صدی اینه با بچه های خاله پری هم رفته بودن. خدایا همه مریضها و مامان رو شفای خیر بده. الهی آمین. ...
3 اسفند 1402

خوب میشی مامان جان

عفونت بدجور مامان رو اذیت کرده بود. چهار شب بیمارستان کوثر بستری شد و سه روز خونه بود به توصیه دکتر نوروزی دوباره بردیم بیمارستان نمازی و سه شب هم اونجا بستری شد. یه شب قبل از بیمارستان کوثر خیلی تاکید می کردم مامان بیا بریم فقیهی بستری شو تا داروی وریدی بگیری قبول نکردن گفتن فردا شب بریم.  خیلی آزمایش خون گرفتن و حتی نمونه مغز استخوان. که سخت ترین آزمایشش بود. از خدا می خوام خودش سلامتی عاجل و کامل به مامان و همه مریضا بده و مامان مشکل حادی نداشته باشه.  یا من اسمه دوا و ذکره شفا ...
26 بهمن 1402

و بالاخره نتیجه آیلتس

شنبه هفته گذشته که مامان رو به سختی بردیم پیش دکتر خسرو پناه و برگردوندیم تو ماشین، تو مطب دیدم ایمیل از آی دی پی برام اومد. تو داروخونه بودم که فرصت کردم بازش کنم. و خدایا هزارن بار شکر که نتیجه خوبی گرفته بودم. l:5, R:5.5, W:6,S:6 در نتیجه Overal:5.5 شکر خدا حد نصاب رو آورده بودم. خیلی خوشحال شدم و همه رو هم خبردار کردم. و بسیار دعا کردم مامان خوب خوب بشه. تا شب که درگیر عکس ریه مامان و آزمایش و ... بودیم، یکی از آیتم های آزمایش مامان اومد که بحرانی بود و بردیم به دکتر نشون دادیم و همون شب بستری شد بیمارستان کوثر. بسیار شلوغ بود با پرسنل بی اعصاب که از شلوغی کلافه شده بودند و بیمارانی که از سر ناچاری سر از اونجا درآورده بودند. الهی شکر ...
14 بهمن 1402

نتیجه آزمون

نتیجه آزمون دوستم دقیقا بعد از 3 روز اومد یعنی سه تا 24 ساعت. شکر خدا نتیجه زحماتش رو دید و نمره مورد نیاز رو آورد و حتی یک نمره بالاتر. خیلی زحمت کشید و فشار آورد به خودش. بسیار خدا رو شاکرم و خوشحالم براش. با این حساب نتیجه آزمون من راس ساعت 2 باید بیاد هر چند از صبح دارم چک میکنم. از خدا می خوام نتیجه خوبی بگیرم و نخوام دوباره درگیرش بشم. حالا هر چی خیر و مصلحت هست. خودم به جز writing از بقیه اش دل می زنم. پیش بینی می کنم در بهترین حالت w:6.5,l:5,S:5.5, R:5 در مجموع :5.5 آورده باشم. توکل به خدا. از طرف دیگه مامان مریض شده. کلیه اش عفونت کرده خدا خدا میکنم آسیبی ندیده باشه
7 بهمن 1402

کنکور آیلتس

بالاخره روز موعود فرا می رسد. فردا آزمون داریم اونم کجا؟ شیراز. به لطف خدا آزمون به شیراز رسید و من و دوستم ثبت نام کردیم. تو این پنج ماه واقعا تلاش کردیم. خیلی از استراحتمون زدیم. ذهنمون کم درگیر کار و اداره و بچه ها و مدرسه شون و بیماریشون بود/ف درگیر این آزمون هم شدیم. راضی بودم از تلاشی که کردم. از خدا می خوام بهترین ها رو برامون رقم بزنه و به نحو احسن آزمونمون رو بدیم و نمره لازم رو بگیریم. از خدا قبل از هر چیز شفای عاجل و کامل مامان خودم و دوستم رو طلب می کنم که این روزهای اخیر خیلی درگیر بیماری شدن و چقدر ناراحت بودم که کار خاصی نتونستم برای مامان انجام بدم. انشالله بعد از آزمون دربست در خدمت مامان و بچه ها خواهم بود. چه پ...
3 بهمن 1402

دیدار با همکار مهاجر

طبق هماهنگی که همکار قبلا رییس انجام داده بود من و دوستم به همراه ایشان یه قرار ملاقات با همکار مهاجر گذاشتیم. ایشان بیش از یکسال هست که رفته کانادا و الان جهت همراهی خانوم و دختر کوچکش اومده ایران یه سر بزنه و برگرده. بسیار راضی بود از شرایط شغلی و زندگی اش در اونجا. البته اصل قضیه این بود که ایشان بسیار قوی وارد شد. سطح زبان عالی، حسابداری عالی، دوره های بین المللی عالی و البته کمی شانس خوب که در نتیجه نیت خوبش بوده صد در صد. و توصیه اکید کرد برای یادگیری زبان. کلی رفتم تو فکر که چقدر فسیل شدیم تو این اداره. برگشت به اداره هم برای اولین بار پس از مرخصی، کانتکت با رییس محترم داشتم. مشکلی در اتوماسیون پیش آمده بود که نامه های جدید ارجا...
6 آذر 1402

مهاجرت واقعی

چند سالی هست که بابا مایل شده زندگی تو یه کشور دیگه رو تجربه کنه. یک زمانی چقدر برای ما سخت بود جابجایی به مرکز شهر که حکم مهاجرت داشت برای خودمون و اطرافیان، اما الان از مرزها هم گذشتیم. روشهای مختلفی رو با جدیت بررسی کرده من هم از همکارانی که اطلاعات دارن مشورت می گیرم و هر از گاهی به بابایی می گم. یه مدت که با دوستش پارسا به من اصرار می کردن از طریق تحصیل بیا. اما واقعا با سه تا بچه با نیازهای مختلف نوجوانی و کودکی و نوزادی، شاغل بودن، ناراحتی های جسمی که بیشتر شده ، من چطور وقت و انرژی داشته باشم درس بخونم؟ که اولین قدمش هم اخذ مدرک آیلتس هست!! درسته دوست دارم اما این کافی نیست. دیگه نمی تونم از بچه هام بزنم.  روش بعدی گر...
8 مرداد 1402